خرداد هزار و سیصد و هشتاد و هشت

2009/05/22

مسعود بهنود: بعضی از دوستان این طوری فکر می‌کنند: برو انتخابات را دموکراتیک کن، همه شرایط دموکراتیک را به وجود بیاور، تا من بیایم آنجا رای بدهم. اصلا آن موقع رای دادن و رای ندادن من و شما اثری ندارد.

مریم محمدی (رادیو زمانه): آقای بهنود، من با آقای سید جواد روح مصاحبه کردم. ایشان معتقد بودند که وقتی ما می‌دانیم انتخابات سالم نیست و می‌دانیم مردم شرکت نخواهند کرد، ضرورت اعلام شرکت ما چه هست.

مسعود بهنود: اولا، «مردم شرکت نخواهند کرد» یعنی چه این حرف! دوتا احمد مانع این هستند که ملت ایران به صندوق رای که سرنوشت‌شان توی آن است، نرسد. یکی فرصت شد و گفتم. دیگری را نگفتم، ولی اینجا می‌گویم. آنی که گفتم تمثیلی، آق شیخ احمد جنتی، یعنی شورای نگهبان است. یعنی به سلیقه‌ی آقای جنتی بود که با رد صلاحیت‌‌هایش نمی‌گذارد. آن دیگری که نرسیدم بگویم الان برای شما می‌گویم.

یک آق سید احمدی بود در میدان سبزه میدان که کلیدساز بود. آدم بسیار محترمی بود. وقتی پیر شد یک شعار برای خودش درست کرده بود. می‌گفت: «من کلید می‌سازم، ولی از توی خانه». مثلا زنی می‌آمد سرآسیمه که قربانت بروم، فلان و این حرف‌ها و بچه‌ام مانده توی خانه و ممکن است بیفتد توی حوض و در پشت سرم بسته شده، کلید توی خانه است و کلید برای من درست کن. فوری می‌گفت: برو در را باز کن، قالیچه را بنداز، یک چایی درست کن، من می‌آیم، کلید را درست می‌کنم. زن می‌گفت که اگر من می‌توانستم در را باز کنم که دیگر به تو احتیاجی نداشتم. می‌گفت: خب دیگر، من کلید را از تو درست می‌کنم. آدم دیگری می‌رسید و می‌گفت: من کلیدم تو مانده و در پشت سرم بسته شد. باز همین جواب را می‌داد که برو در را باز کن، قالیچه را بذار، چایی را دم کن، من می‌آیم کلید درست می‌کنم.

حالا ظاهرا بعضی از دوستان ما هم این طوری فکر می‌کنند: برو انتخابات را دموکراتیک کن، همه شرایط دموکراتیک را به وجود بیاور، تا من بیایم آنجا رای بدهم. اصلا آن موقع رای دادن و رای ندادن من و شما اثری ندارد. رای دادن من و شما الان لازم است که کلید مانده توی خانه. ما باید برویم در را از بیرون باز کنیم.

ما صد سال است با همین وضعیت، با همین نیت، مسیری را که مردم جهان طی کرده‌اند نرفته‌ایم. مثلا فرض کنید بریتانیا که هفتصد و خرده‌ای سال تاریخ مجلس دارند، ولی در آن فقط شصت و چند سال است که زن‌ها رای می‌هند. اگر قرار بود که بقیه این سال‌ها اینها می‌ایستادند و می‌گفتند، مجلسی که در انتخاباتش زن‌ها نمی‌توانند شرکت بکنند، ما برویم شرکت کنیم که چه کار کنیم، یا مجلسی که نصف اعضایش را پادشاه تعیین می‌کند، ما چرا باید برویم، اینها هم در همان مرحله مانده بودند.

ما به هرحال باید قبول کنیم که سرنوشت ما جز از توی صندوق رای رد نمی‌شود.

لینک مطلب

2 دیدگاه »

  1. آفرین بر شما و این تمثیل زیبا

    دیدگاه توسط شهروز — 2009/06/08 @ 11:07 | پاسخ

  2. ای کاش میشد این مطلب کوتاه رو به تمام دوستان تحریمی نشون داد، با اینکه چند خط بیشتر نیست اما آدم رو برای چندین روز توی فکر فرو میبره…

    دیدگاه توسط مخاطب — 2009/06/10 @ 09:15 | پاسخ


RSS feed for comments on this post. TrackBack URI

بیان دیدگاه

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.